1 . منظره 2 . بینایی
[اسم]

la vista

/bˈista/
قابل شمارش مونث
[جمع: vistas]

1 منظره چشم‌انداز

  • 1.Nuestra habitación del hotel tiene una vista espectacular del mar.
    1. اتاق هتل ما منظره فوق‌العاده‌ای از دریا دارد.

2 بینایی دید

  • 1.Yo no necesito gafas; mi vista es perfecta.
    1. من به عینک نیاز ندارم؛ بینایی من عالی است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان