خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . الکتریکی شده
2 . هیجانزده
[صفت]
électrisé
/elɛktʀize/
قابل مقایسه
1
الکتریکی شده
برقدار شده
1.Ce pays a été électrisé.
1. این کشور برقدار شده است.
2
هیجانزده
به وجد آمده
1.J'étais absolument électrisé.
1. من کاملا به وجد آمده بودم.
2.La foule était électrisée par la performance de la chanteuse.
2. جمعیت به واسطهی اجرای خواننده هیجان زده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
électriser
électrique
électrifier
électricité
électricien
électro
électrochoc
électrocuter
électrode
électrogène
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان