خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عصبانی
[صفت]
énervé
/enɛʀve/
قابل مقایسه
[حالت مونث: énervée]
[جمع مونث: énervées]
[جمع مذکر: énervés]
1
عصبانی
1.Il ne faut pas lui en vouloir, il était très énervé.
1. نباید از او دلخور بود، او خیلی عصبانی بود.
2.Je suis aussi énervé que vous.
2. من هم به اندازه شما عصبی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
énerver
énervement
énervant
énergétique
énergumène
énigmatique
énigme
énième
énoncer
énoncé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان