خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادویه زدن (به)
2 . گیراتر کردن
[فعل]
épicer
/epise/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: épicé]
[حالت وصفی: épiçant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ادویه زدن (به)
1.Ce cuisinier épice soigneusement ses plats.
1. این آشپز با دقت به غذاهایش ادویه میزند.
2.Le cuisinier a épicé la soupe.
2. آشپز به سوپ ادویه زد.
2
گیراتر کردن
دارای رنگ و بو کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
épicentre
épice
épi
éphémère
épervier
épicerie
épicier
épicé
épicéa
épiderme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان