1 . برچسب 2 . فرهنگ
[اسم]

l'étiquette

/etikɛt/
قابل شمارش مونث

1 برچسب اتیکت

  • 1.J'ai collé une étiquette sur la boîte pour indiquer son contenu.
    1. من برای نشان دادن محتوایش یک برچسب روی جعبه چسباندم.
  • 2.Les ingrédients sont indiqués sur l'étiquette.
    2. مواد ترکیبی روی برچسب مشخص می‌شوند.

2 فرهنگ آداب معاشرت

  • 1.Les membres du forum doivent respecter certaines règles d'étiquette.
    1. اعضای (افراد) گردهمایی باید به برخی از قاعده‌های آداب معاشرت احترام بگذارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان