خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قبول کردن
2 . موافقت کردن
[فعل]
admettre
/admɛtʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: admis]
[حالت وصفی: admettant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
قبول کردن
پذیرفتن
1.Il a admis son erreur et s'est excusé.
1. او اشتباهش را پذیرفت و معذرتخواهی کرد.
2.J'admets que j'ai eu tort.
2. من قبول میکنم که تقصیر داشتم.
2
موافقت کردن
رضایت دادن
1.Admettons qu'il ait raison!
1. بیایید موافقت بکنیم که حق با او باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
adm
adjuvant
adjugé
adjuger
adjudication
administrateur
administratif
administration
administrer
admirable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان