خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاسبان
2 . دلال
[اسم]
l'agent
/aʒɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: agents]
1
پاسبان
مأمور پلیس
1.L'agent (de police) règle la circulation.
1. مأمور پلیس عبور و مرور را تنظیم می کند.
2
دلال
واسطه
1.Tu dois parler avec cet agent.
1. تو باید با این دلال صحبت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
agenouillé
agenouiller
agenda
agencer
agence matrimoniale
agent de change
agent de la circulation
agent de nettoyage
agent de police
agent de voyage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان