خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حساسیت (به چیزی)
[صفت]
allergique
/alɛʀʒik/
قابل مقایسه
[حالت مونث: allergique]
[جمع مونث: allergiques]
[جمع مذکر: allergiques]
1
حساسیت (به چیزی)
آلرژیک
1.Ma fille est allergique au lait de vache.
1. دخترم به شیر گاو حساسیت دارد.
2.Mes parents sont allergiques au rap.
2. والدینم به رپ آلرژیک هستند [از موسیقی رپ بدشان میآید].
تصاویر
کلمات نزدیک
allergie
aller-retour
aller vers les autres
aller simple
aller planter ses choux
allergologue
allez tout droit.
allez vers le bas.
allez vers le haut.
allez vous faire voir !
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان