خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوهنوردی
[اسم]
l'alpinisme
/alpinism/
قابل شمارش
مذکر
1
کوهنوردی
1.Il fait de l'alpinisme dans l'Himalaya.
1. او در (کوههای) "هیمالیا" کوهنوردی میکند.
2.L’alpinisme se développe de plus en plus.
2. کوهنوردی بیش از پیش گسترش مییابد.
تصاویر
کلمات نزدیک
alpin
alphabétiser
alphabétisation
alphabétique
alphabet
alpiniste
alsace
alsacien
alternance
alternateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان