1 . سر (کسی را) کلاه گذاشتن
[فعل]

arnaquer

/aʀnake/
فعل گذرا
[گذشته کامل: arnaqué] [حالت وصفی: arnaquant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سر (کسی را) کلاه گذاشتن

  • 1.Ce commerçant malhonnête arnaque le client.
    1. این تاجر متقلب سر مشتری کلاه می‌گذارد.
  • 2.J'ai le sentiment que le commerçant m'a arnaqué.
    2. من این احساس را دارم که فروشنده سرم کلاه گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان