خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جذب
2 . (عمل) درک کردن
3 . همگونسازی
[اسم]
l'assimilation
/asimilasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
جذب
2
(عمل) درک کردن
فهمیدن
3
همگونسازی
همگونی
1.Assimilation culturelle.
1. همگونسازی فرهنگی.
2.Cette région a réussi l'assimilation des nouveaux arrivants.
2. این ناحیه در همگونسازی تازه رسیدهها موفق شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
assigner
assignation
assiette à desserts
assiette plate
assiette creuse
assimiler
assimilé
assis
assise
assises
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان