خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمه کردن
2 . اطمینان دادن به
3 . تضمین کردن
4 . مطمئن شدن
5 . از خود محافظت کردن
6 . برای خود در نظر گرفتن
[فعل]
assurer
/asyʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: assuré]
[حالت وصفی: assurant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بیمه کردن
مترادف و متضاد
garantir
assure quelque chose contre quelque chose
چیزی را در برابر چیزی بیمه کردن
1. J'ai assuré mon vélo contre le vol.
1. من دوچرخهام را در برابر سرقت بیمه کردهام.
2. J'ai assuré notre maison contre la tempête.
2. ما خانه را در مقابل طوفان بیمه کردهایم.
2
اطمینان دادن به
مطمئن کردن، خاطرجمع کردن
مترادف و متضاد
certifier
confirmer
garantir
assure à quelqu'un
به کسی اطمینان دادن
1. J'ai assuré à ma mère que je m'occuperais de tout.
1. من به مادرم اطمینان دادم که به همه چیز رسیدگی خواهم کرد.
2. Je vous assure qu'il n'est pas venu.
2. من به شما اطمینان میدهم که او نیامده است.
assurer quelqu'un de quelque chose
کسی را از چیزی مطمئن کردن
Nous vous assurons de notre soutien.
ما شما را از حمایتمان مطمئن میکنیم.
assurer quelque chose à quelqu'un
کسی را از چیزی خاطرجمع کردن
3
تضمین کردن
مترادف و متضاد
confirmer
garantir
assurer quelque chose
چیزی را تضمین کردن
1. L'entreprise assure un excellent service.
1. شرکت (ارائه) سرویس بسیار خوبی را تضمین میکند.
2. Un toit assure une protection contre la pluie.
2. یک سقف، محافظت در برابر باران را تضمین میکند.
4
مطمئن شدن
اطمینان یافتن، خاطرجمع شدن
(s'assurer)
مترادف و متضاد
contrôler
vérifier
s'assurer que...
مطمئن شدن که...
1. Avant de partir, je me suis assuré que le four était éteint.
1. قبل از رفتن مطمئن شدم که فر خاموش باشد.
2. Elle s'est assurée que le gîte contenait bien trois chambres.
2. او مطمئن شد که اتراقگاه سه تا اتاق دارد.
3. Vous devez vous assurer que cette porte est fermée avant de partir.
3. شما باید قبل از رفتن اطمینان یابید که این در بسته باشد.
5
از خود محافظت کردن
(s'assurer)
مترادف و متضاد
préserver
se protèger
compromettre
1.Tout automobiliste est tenu de s'assurer.
1. همه رانندگان متعهد هستند که از خود محافظت کنند.
S'assurer contre quelque chose
در برابر چیزی خود را محافظت کردن
S'assurer contre la foudre
خود را در برابر رعد و برق محافظت کردن
6
برای خود در نظر گرفتن
به خود اختصاص دادن
(s'assurer)
مترادف و متضاد
se garantir
se ménager
se procurer
1.L'entrepreneur s'est assuré un petit budget pour son entreprise.
1. کارفرما، بودجه کمی را برای شرکت خودش اختصاص داده است.
S'assurer un petit capital
سرمایه کوچکی برای خود در نظر گرفتن
S'assurer des conseillers intègres
مشاورین درستکاری برای خود در نظر گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
assurance-vie
assurance-crédit
assurance tous risques
assurance auto
assurance annulation
assureur
assuré
assurément
assécher
asséner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان