خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارهای زیادی برای انجام دادن داشتن
[عبارت]
avoir du pain sur la planche
/avwaʁ dy pɛ̃ syʁ la plɑ̃ʃ/
1
کارهای زیادی برای انجام دادن داشتن
شلوغ بودن سر
1.J'ai du pain sur la planche, je suis occupée.
1. من کارهای زیادی دارم که باید انجام بدهم، سرم شلوغ است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "داشتن نان روی قفسه" است و کنایه از "کارهای زیادی برای انجام دادن داشتن" و یا "شلوغ بودن سر" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
avoir du mal à joindre les deux bouts
avoir du mal
avoir du cran
avoir du caractère
avoir du boulot par-dessus la tête
avoir du pot
avoir du sang de navet dans les veines
avoir du temps
avoir envie de vomir
avoir fière allure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان