خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بمباران کردن
2 . پرتاب کردن
[فعل]
bombarder
/bɔ̃baʁdˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بمباران کردن
گلولهباران کردن
1.Ville bombardée et détruite
1. شهر بمباران شده و نابود شده
2
پرتاب کردن
پرت کردن
1.Bombarder de fleurs
1. گل پرتاب کردن
2.Bombarder de tomates
2. گوجه پرتاب کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
bombardement
bombage
bolée
boloss
bolivien
bombardier
bombe
bombe contre les insectes
bombe d'autodéfense
bombe de peinture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان