1 . سوختگی 2 . سوزش
[اسم]

la brûlure

/bʀylyʀ/
قابل شمارش مونث

1 سوختگی جای سوختگی

  • 1.J'ai mis de la crème pour soulager la douleur provoquée par la brûlure.
    1. من برای تسکین دادن درد ناشی از سوختگی کرم زدم.
  • 2.Sa trop longue exposition au soleil a provoqué des brûlures.
    2. قرار گرفتن بسیار طولانی او در آفتاب سوختگی‌هایی (برایش) ایجاد کرده است.

2 سوزش

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان