1 . قهوه‌ای 2 . برنزه 3 . رنگ قهوه‌ای 4 . مو قهوه‌ای
[صفت]

brun

/bʀœ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: brune] [جمع مونث: brunes] [جمع مذکر: bruns]

1 قهوه‌ای خرمایی

مترادف و متضاد basané châtain
couleur/cheveux/objet... brun(es)
رنگ/مو/وسیله... قهوه‌ای
  • 1. Il a les cheveux bruns.
    1. او موهایی خرمایی دارد. [موهایش خرمایی است.]
  • 2. Marie porte toujours des chaussures brunes.
    2. ماری، همیشه کفش قهوه‌ای می‌پوشد.

2 برنزه

مترادف و متضاد basané bronzé hâlé
devenir brun au soleil
زیر آفتاب برنزه شدن
  • Cet été, j'irai en Corse pour devenir brun au soleil.
    این تابستان، به کورس خواهم رفت تا زیر آفتاب برنزه شوم.
[اسم]

le brun

/bʀœ̃/
قابل شمارش مذکر

3 رنگ قهوه‌ای

le brun à reflets dorés
رنگ قهوه‌ای با رنگدانه طلایی
  • Il aime le brun à reflets dorés pour ses cheveux.
    او برای موهایش رنگ قهوه‌ای با رنگدانه طلایی را می‌پسندد.
brun foncé/clair
قهوه‌ای سیر/روشن
  • Les graines décortiquées sont de couleur brun foncé.
    دانه‌های غلاف‌دار به رنگ قهوه‌ای سیر هستند.

4 مو قهوه‌ای دارای موهای قهوه‌ای

être brun(e)
مو قهوه‌ای بودن/داشتن
  • 1. Elle est brune aux yeux bleus.
    1. او مو قهوه‌ای است با چشمان آبی.
  • 2. Elle est très brune.
    2. او (موهای) قهوه‌ای تیره‌ای دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان