خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلاه
[اسم]
la capuche
/kapyʃ/
قابل شمارش
مونث
1
کلاه
1.Sans capuche, ce ciré est inutile.
1. بدون کلاه این بارانی بیاستفاده است.
2.Une veste à capuche est très pratique en hiver.
2. یک ژاکت با کلاه (کلاهدار) در زمستان بسیار کارآمده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
capturer
capture
captivé
captivité
captiver
capuchon
capucine
capésien
caquet
caqueter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان