خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارت پستال
[اسم]
la carte postale
/kaʀt pɔstal/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cartes postales]
1
کارت پستال
1.Il m'envoie toujours des cartes postales.
1. او همیشه برایم کارت پستال می فرستد.
2.Une seule phrase était écrite sur la carte postale.
2. فقط یک جمله روی کارت پستال نوشته شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
carte grise
carte d’identité
carte d’embarquement
carte de vœux
carte de visite
carte vitale
cartel
carter
cartilage
cartomancie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان