خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرکز
2 . سانتر (فوتبال)
[اسم]
le centre
/sɑ̃tʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
مرکز
1.Le centre de la Terre est composé de deux couches.
1. مرکز زمین از دو لایه تشکیل شده است.
2.Les loyers dans le centre sont très élevés.
2. اجارهها در مرکز (شهر) بسیار بالا هستند.
2
سانتر (فوتبال)
ارسال توپ برای بازیکن خودی
1.Un joueur fait un centre quand il conduit le ballon vers l'axe des buts.
1. یک بازیکن وقتی توپ را به سمت دروازه میبرد سانتر میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
centralisme
centraliser
centrale électrique
centrale
central
centre commercial
centre de loisirs
centre de santé
centre d’intérêt
centre-ville
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان