خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مغز
2 . عقل
[اسم]
la cervelle
/sɛʀvɛl/
قابل شمارش
مونث
1
مغز
1.Je lui ai servi de la cervelle d'agneau.
1. من برای او مغز گوساله سرو کردم.
2
عقل
عقل و شعور
تصاویر
کلمات نزدیک
cervelet
cervelas
cerveau
certitude
certifié
cervical
ces
cessation
cesse
cesser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان