خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قهرمان
[اسم]
le champion
/ʃɑ̃pjɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: champions]
[مونث: championne]
1
قهرمان
1.Mon ami, il est champion du monde de boxe.
1. دوستم، قهرمان بوکس جهان است.
2.Mon fils aime collectionner les photos des grands champions.
2. پسرم دوست دارد عکسهای قهرمانان بزرگ را جمع آوری کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
champignon
champenois
champagnisé
champagne
champ intérieur
championnat
champs-élysées
champêtre
chance
chancelant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان