خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرم کردن
[فعل]
chauffer
/ʃofe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chauffé]
[حالت وصفی: chauffant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
گرم کردن
حرارت دادن
1.Elle chauffe l'eau pour faire son thé.
1. او برای درست کردن چایش آب را گرم میکند.
2.Je chauffe ma maison quand il fait froid.
2. من خانهام را گرم میکنم هنگامی که هوا سرد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
chauffe-plat
chauffe-eau
chauffe
chauffard
chauffant
chaufferie
chauffeur
chauffeuse
chaume
chaumière
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان