خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راننده
[اسم]
le chauffeur
/ʃofœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: chauffeuse]
1
راننده
1.Il a demandé au chauffeur de le déposer au stade.
1. از راننده خواست که او را در استادیوم پیاده کند.
2.Le chauffeur de bus conduit prudemment.
2. رانندهی اتوبوس با احتیاط می راند.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaufferie
chauffer
chauffe-plat
chauffe-eau
chauffe
chauffeuse
chaume
chaumière
chausse-pied
chausser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان