1 . آرایش کردن مو 2 . موی (خود را) مرتب کردن
[فعل]

coiffer

/kwafe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: coiffé] [حالت وصفی: coiffant] [فعل کمکی: avoir ]

1 آرایش کردن مو مرتب کردن مو

  • 1.Je vais coiffer la femme du colonel.
    1. موهای زن سرهنگ را آرایش خواهم کرد.

2 موی (خود را) مرتب کردن (se coiffer)

  • 1.J'ai besoin d'un miroir pour me coiffer.
    1. برای مرتب کردن موهایم به یک آینه نیاز دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان