خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرایشگر
[اسم]
le coiffeur
/kwafœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: coiffeurs]
[مونث: coiffeuse]
1
آرایشگر
سلمانی
1.C'est le meilleur coiffeur de cette cité.
1. او بهترین آرایشگر این شهرک است.
2.Ce coiffeur pour dames est très réputé.
2. این آرایشگر برای بانوان بسیار مشهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
coiffer
coiffe
coiffant
coi
cohésion
coiffeuse
coiffure
coin
coin cuisine
coin de la rue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان