خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرهای
2 . (فرد) اهل کره
[صفت]
coréen
/kɔʀeɛ̃/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: coréenne]
[مذکر قبل از حرف صدادار: coréen]
[جمع مونث: coréennes]
[جمع مذکر: coréens]
1
کرهای
1.La cuisine coréenne est peu connue en Europe.
1. آشپزی کرهای در اروپا کم شناختهشده است [زیاد شناختهشده نیست].
[اسم]
le Coréen
/kɔʀeɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Coréens]
[مونث: Coréenne]
2
(فرد) اهل کره
کرهای
1.Les Coréens du sud aiment se promener dans Séoul.
1. افراد اهل کره جنوبی دوست دارند در "سئول" گردش کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
corée du sud
corée du nord
corée
coréaliser
corvée
cosmique
cosmonaute
cosmopolite
cosmétique
cossard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان