Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خامه
2 . کرم
3 . (رنگ) کرم
[اسم]
la crème
/kʀɛm/
قابل شمارش
مونث
1
خامه
1.J'adore les fraises à la crème.
1. من عاشق توت فرنگی با خامه هستم.
2
کرم
1.En hiver, Lise utilise toujours de la crème pour les mains.
1. در زمستان، "لیز" همیشه از کرم برای دستهایش استفاده میکند.
2.J'ai appliqué la crème avec mon doigt.
2. من کرم را با انگشتم مالیدم.
[صفت]
crème
/kʀɛm/
قابل مقایسه
3
(رنگ) کرم
تصاویر
کلمات نزدیک
crèche
crânien
crânement
crâne
crypté
crème anglaise
crème brûlée
crème fraîche
crème glacée
crème solaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان