1 . تاس 2 . مکعب 3 . به اندازه یک انگشتانه
[اسم]

le dé

/de/
قابل شمارش مذکر

1 تاس

  • 1.Il faut un dé pour jouer.
    1. برای بازی کردن یک تاس لازم است.
  • 2.J'ai lancé le dé et gagné la partie.
    2. من تاس انداختم و بازی را بردم.

2 مکعب

  • 1.Couper du fromage en dés
    1. پنیر را به شکل مکعب بریدن

3 به اندازه یک انگشتانه یک خرده

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان