خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن
[فعل]
délier
/delje/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: délié]
[حالت وصفی: déliant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
باز کردن
خلاص کردن، رها شدن
1.Fais attention, tes lacets sont déliés.
1. مراقب باش، بندهای کفشت باز شدهاند.
2.L'évêque l'a délié de ses péchés.
2. اسقف از گناهانش رها شد [خلاص شد].
تصاویر
کلمات نزدیک
délictueux
délicieux
délicieusement
délice
délicatesse
délimiter
délinquance
délinquant
déliquescence
délirant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان