1 . حد و مرز (چیزی را) تعیین کردن
[فعل]

délimiter

/delimite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: délimité] [حالت وصفی: délimitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حد و مرز (چیزی را) تعیین کردن محصور کردن، محدود کردن

  • 1.Nous plantons une haie pour délimiter le terrain.
    1. برای محصور کردن زمین پرچین می‌سازیم.
  • 2.Plusieurs arbres délimitent le périmètre du parc.
    2. چندین درخت حد و مرز محدوده‌ی پارک را تعیین می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان