خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آب شدن
2 . انحطاط
[اسم]
la déliquescence
/delikesɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
آب شدن
(تبدیل جامد به مایع)
2
انحطاط
زوال، سقوط
1.Avec ce gouvernement, le pays est en train de tomber en déliquescence.
1. با این دولت، کشور در حال افتادن به (ورطهی) زوال است.
2.Une société en complète déliquescence.
2. جامعهای در انحطاط کامل.
تصاویر
کلمات نزدیک
délinquant
délinquance
délimiter
délier
délictueux
délirant
délire
délirer
délit
délit de faciès
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان