1 . شروع کردن 2 . استارت زدن
[فعل]

démarrer

/demaʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: démarré] [حالت وصفی: démarrant] [فعل کمکی: avoir ]

1 شروع کردن

  • 1.Les associés ont démarré la réunion à huit heures pile.
    1. شرکت‌ها گردهمایی را راس ساعت 8 شروع کردند.

2 استارت زدن

  • 1.Je vais démarrer le moteur de la voiture.
    1. من موتور ماشین را استارت می‌زنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان