خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرصنعتی کردن
[اسم]
la désindustrialisation
/dezɛ̃dystʀijalizasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
غیرصنعتی کردن
صنعتزدایی
1.Il faut lutter contre cette désindustrialisation.
1. باید علیه این غیرصنعتی کردن مبارزه کرد.
2.La désindustrialisation de l'Europe est une réalité.
2. صنعتزدایی اروپا یک واقعیت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
désincarné
désincarcérer
désimlocker
désillusion
désigner
désinence
désinfectant
désinfecter
désinformation
désinformer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان