1 . غیرصنعتی کردن
[اسم]

la désindustrialisation

/dezɛ̃dystʀijalizasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 غیرصنعتی کردن صنعت‌زدایی

  • 1.Il faut lutter contre cette désindustrialisation.
    1. باید علیه این غیرصنعتی کردن مبارزه کرد.
  • 2.La désindustrialisation de l'Europe est une réalité.
    2. صنعت‌زدایی اروپا یک واقعیت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان