1 . خلع کردن 2 . شکست دادن
[فعل]

détrôner

/detʀone/
فعل گذرا و ناگذر

1 خلع کردن از حکومت برکنار کردن

2 شکست دادن مغلوب کردن

  • 1.César, Marcus serait-il capable de vous détrôner, de vous tuer ?
    1. "سزار"، "مارکوس" قابلیت مغلوب کردن شما یا کشتن شما را دارد؟
  • 2.Il est temps de détrôner le roi des Espada.
    2. (اکنون) زمان شکست دادن شاه "اسپادا" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان