خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خلع کردن
2 . شکست دادن
[فعل]
détrôner
/detʀone/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
خلع کردن
از حکومت برکنار کردن
2
شکست دادن
مغلوب کردن
1.César, Marcus serait-il capable de vous détrôner, de vous tuer ?
1. "سزار"، "مارکوس" قابلیت مغلوب کردن شما یا کشتن شما را دارد؟
2.Il est temps de détrôner le roi des Espada.
2. (اکنون) زمان شکست دادن شاه "اسپادا" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
détruit
détruire
détromper
détroit
détritus
détérioration
détériorer
détérioré
dévaler
dévaliser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان