1 . در داخل 2 . در 3 . حدوداً 4 . درمیان 5 . از 6 . در (حالتی)
[حرف اضافه]

dans

/dɑ̃/

1 در داخل درون، در، توی

dans + (un lieu)
در + (جایی)
  • 1. C’est dans la boîte.
    1. توی جعبه است.
  • 2. Il est dans sa chambre.
    2. او توی اتاقش است.
  • 3. Il y avait cinq personnes dans cet apparentement.
    3. پنج نفر درون این آپارتمان بودند.

2 در در مدت، طیِ، ظرفِ

مترادف و متضاد au cours de bientôt pendant
dans 5 mois/2 demaines/son enfance...
در 5 ماه/دو هفته/کودکی خود...
  • 1. Dans sa jeunesse, elle y allait souvent.
    1. در جوانی‌اش معمولاً به آنجا می‌رفت.
  • 2. Elle est dans sa vingtième année.
    2. او در دهه بیستم زندگی‌اش است.
  • 3. Nous emménagerons dans quelques jours.
    3. ظرف چند روز دیگر، اسباب‌کشی خواهیم کرد.
کاربرد dans
کاربرد dans در این معنی نشان‌‌دهنده «زمان» است. که می‌تواند به زمان گذشته و طی شده اشاره کند یا به زمانی که به‌زودی شروع می‌شود.
مثل: در جوانی‌اش به آنجا می‌رفت. (زمان گذشته ) و ظرف 2 ماه به آنجا می‌روم. ( زمان آینده )

3 حدوداً تقریباً

informal
مترادف و متضاد environ
dans + nom
حدوداً + اسم
  • 1. Ça va chercher dans les 20 euros.
    1. حدوداً 20 یورو می‌شود.
  • 2. Elle est dans tes âges.
    2. او حدوداً هم‌سن تو است.
  • 3. Ses actions lui ont rapporté dans les dix mille euros.
    3. قرض‌هایش حدوداً به ده هزار یورو رسیده‌است.

4 درمیان در

مترادف و متضاد parmi
dans quelque chose
در چیزی
  • 1. Il est dans les meilleurs.
    1. او در میان بهترین‌ها است.
  • 2. J'ai lu cette nouvelle dans le journal.
    2. من این خبر را در این نشریه خواندم.
  • 3. Nous comptons des diplomates dans nos relations.
    3. ما در روابطمان روی دیپلمات‌ها حساب باز می‌کنیم.
دقت کنید که اینجا dans حتما باید به مجموعه‌ای از چیزها اشاره کند که ما از میان آن چیزی را برمی‌گزینیم.

5 از از توی

dans un verre/le salon...
از توی لیوان/سالن...
  • 1. J'ai bu dans un verre.
    1. از (توی) لیوان آب نوشیدم.
  • 2. Je l’ai pris dans le salon.
    2. از توی سالن برش داشتم.
  • 3. Je l’ai pris dans le tiroir.
    3. از توی کشو برش داشتم.

6 در (حالتی) با

dans (une position)
در (شرایطی)
  • 1. Ils sont morts tous dans un accident.
    1. آنها همه در تصادف کشته شدند.
  • 2. Je suis dans une mauvaise position.
    2. من در شرایط بدی هستم.
  • 3. Je suis tombé dans la misère.
    3. من در مصیبت افتادم.
دقت کنید که در این معنی باید بعد از dans وضعیتی، حالتی و نوعی از شرایطی شرح داده بشود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان