1 . بیرون
[قید]

dehors

/dəɔʀ/
غیرقابل مقایسه

1 بیرون

  • 1.Je serai dehors toute la journée.
    1. من تمام روز بیرون خواهم بود.
  • 2.Les enfants sont allés dehors pour jouer.
    2. بچه‌ها برای بازی بیرون رفته‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان