خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هماهنگ
[اسم]
le diapason
/djapazɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
هماهنگ
موافق، سازگار
1.Ces parents sont toujours au diapason pour l'éducation de leurs enfants.
1. این خانوادهها همیشه با تحصیلات فرزندانشان موافق هستند.
2.Le stagiaire s'est vite mis au diapason.
2. کارآموز به سرعت (با محیط) هماهنگ شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
diamétralement
diamètre
diamantaire
diamant
dialyse
diaphragme
diapo
diaporama
diapositive
diarrhée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان