خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انگشت
[اسم]
le doigt
/dwa/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: doigts]
1
انگشت
1.Relâchez doucement le doigt, monsieur.
1. آقا، به آرامی انگشتتان را شل کنید.
désigner quelque chose du doigt
با انگشت به چیزی اشاره کردن
montrer quelque chose du doigt
با انگشت چیزی را نشان دادن
le petit doigt
انگشت کوچک
تصاویر
کلمات نزدیک
dogue
dogme
dogmatique
dodu
dodo
doigté
dois-je ramener la voiture avec le plein ?
dollar
doléance
dom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان