خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست و پای خود را بستن (مجازی)
[فعل]
s'encombrer
/ɑ̃kɔ̃bʀe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: encombré]
[حالت وصفی: encombrant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
دست و پای خود را بستن (مجازی)
با (کسی یا چیزی) جای خود را تنگ کردن
1.Je me suis encombré de bagages.
1. من با بار و چمدان دست و پای خودم را بستم.
2.Je ne vais pas m'encombrer de tous ces vieux vêtements.
2. من با همهی این لباسهای کهنه جای خودم را تنگ نخواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
encombrement
encombre
encombrant
encolure
encodeur
encombré
encontre
encorder
encore
encornet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان