3.
Je travaille vite mais je n'ai pas encore fini.
3.
من سریع کار میکنم، اما هنوز تمام نکردهام.
توضیحاتی در خصوص واژه "encore"
واژه "encore" در اینجا برای نشان دادن تداوم و استمرار عملی طی زمان است.
2
باز هم
دوباره
مترادف و متضاد
de nouveau
être/travailler/faire... encore
بازهم بودن/کار کردن/انجام دادن...
1.
Il va encore nous ennuyer avec cette histoire.
1.
او قرار است باز هم با این قصه حوصله ما را سر ببرد.
2.
J'ai encore filé mes collants noirs.
2.
من دوباره جورابهای ساقبلند مشکیام را نخکش کردم.
3.
Mon frère a encore oublié de m'appeler.
3.
برادرم باز هم فراموش کرد به من زنگ بزند.
توضیحاتی در خصوص واژه "encore"
قید "encore" معنای نزدیکی با "دوباره" در زبان فارسی دارد و مفهوم تکرار یا دوباره انجام دادن چیزی را دارد.
3
حتی
مترادف و متضاد
même
encore mieux/pire...
حتی بهتر/بدتر...
1.
C'est encore pire que je ne croyais.
1.
این (موضوع) حتی بدتر از چیزی است که فکرش را میکردم.
2.
Demain, il va faire encore plus chaud qu'aujourd'hui.
2.
فردا حتی گرمتر از امروز خواهد بود.
توضیحاتی در خصوص واژه "encore"
قید "encore" برای بیان بیشتر بودن یا افزایش چیزی است که معمولا با صفات تفضیلی استفاده میشود و در فارسی میتوان آن را "حتی" ترجمه کرد.
4
همین
Mais encore ?
اما [فقط] همین؟ (برای پرسیدن راجع به ادامه جزئیات)
_ C'est décidé ! Je vais changer de vie ! _ Mais encore ?
_ تصمیمم را گرفتم. میخواهم زندگیام را عوض کنم. _همین؟
Hier encore
همین دیروز
1.
Hier encore, je lui disais de faire attention.
1.
همین دیروز من به او گفتم که توجه کند [مراقب باشد].
2.
Hier encore, quand j'était jeune !
2.
همین دیروز چقدر جوان بودم.
توضیحاتی در خصوص واژه "encore"
قید "encore" به معنای "همین" برای عملی است که در لحظه حال یا چند لحظه پیش صورت گرفته باشد و هنگام صحبت کردن درباره آن، زمان زیادی از آن نگذشته باشد، همچنین به عنوان عبارت "همین بود؟" نیز به کار میرود که برای پرسیدن جزئیات بیشتر راجع به موضوع است.
5
خیلی
مترادف و متضاد
beaucoup
plus
1.Ce gâteau est encore meilleur accompagné d'une crème.
1.
این شیرینی به همراه خامه خیلی بهتر است.
encore plus fort/difficile...
خیلی قویتر/سختتر...
1.
C'est encore plus difficile.
1.
این خیلی سختتر است.
2.
J'ai crié mais il a crié encore plus fort.
2.
من فریاد کشیدم اما او خیلی بلندتر فریاد کشید.
encore moins fort/difficile...
خیلی ضعیفتر/آسانتر....
1.
Cet examen n'est pas encore moins difficile que celui du dernier.
1.
این امتحان خیلی آسانتر از قبلی نیست.
2.
J'ai crié mais, encore moins fort.
2.
فریاد کشیدم اما خیلی ضعیفتر.
توضیحاتی در خصوص واژه "encore"
قید "encore" در اینجا برای بیان درجه شدت چیزی است که اغلب هم با قیدهای "plus, moins, mieux, davantage" همراه میشود.
6
دیگر
یکی دیگر
مترادف و متضاد
de plus
encore un/une...
یکی دیگر...
1.
Encore un peu de gâteau ?
1.
یک شیرینی دیگر میخواهی؟
2.
Je veux encore un café.
2.
یک قهوه دیگر هم میخواهم.
encore une fois
یک بار دیگر
1.
Je répète encore une fois: sois prudent.
1.
یک بار دیگر تکرار میکنم: احتیاط کن.
2.
Oublier, c'est vivre encore une fois la même tragédie.
2.
فراموش کردن یعنی یک بار دیگر همان تراژدی را تجربه کنی.
Tu veux quoi encore ?
تو دیگر چه میخواهی؟
7
فقط
تنها اگر
encore faut-il que...
فقط باید...
1.
Cinq mille euros, ce n'est pas cher, encore faut-il les avoir.
1.
5000 یورو گران نیست، فقط باید آن را داشت.
2.
Tu peux sortir, mais encore faut-il que ton père soit d'accord.
2.
تو میتوانی بیرون بروی، اما فقط باید پدرت موافق باشد.
8
هم
همچنین
مترادف و متضاد
aussi
1.Il ne suffit pas d'avoir une bonne note à l'écrit, il faut encore briller à l'oral.
1.
نمره خوب گرفتن توی کتبی کافی نیست؛ باید در شفاهی هم بدرخشی.
2.Non seulement il est bête, mais encore il est prétentieux.