1 . بازپرسی 2 . نظرسنجی
[اسم]

l'enquête

/ɑ̃kɛt/
قابل شمارش مونث
[جمع: enquêtes]

1 بازپرسی بازجویی، رسیدگی، تحقیق

مترادف و متضاد instruction
l'enquête judiciaire/de police...
بازپرسی جنایی/پلیس...
  • 1. L'enquête judiciaire suit son cours
    1. بازپرسی جنایی مسیرش را طی می‌کند.
  • 2. Nous voulons que l'enquête soit menée correctement.
    2. ما می‌خواهیم که بازجویی به درستی پیش برود.

2 نظرسنجی پرسش‌نامه

مترادف و متضاد sondage
faire une enquête
نظرسنجی انجام دادن/کردن
  • 1. Certaines enquêtes d'opinion se font par téléphone.
    1. بعضی از نظرسنجی‌ها تلفنی انجام می‌شوند.
  • 2. Je vais faire une enquête parmi les étudiants.
    2. می‌خواهم از بین دانشجویان نظرسنجی بکنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان