1 . خشک کردن 2 . پاک کردن 3 . تحمل کردن 4 . رنج کشیدن
[فعل]

essuyer

/esɥije/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: essuyé] [حالت وصفی: essuyant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خشک کردن

  • 1.J'essuie les verres avec un chiffon propre.
    1. من لیوان‌ها را با یک پارچه تمیز خشک می‌کنم.
  • 2.Laver et essuyer la vaisselle.
    2. شستن و خشک کردن ظرف‌ها.

2 پاک کردن تمیز کردن

3 تحمل کردن تاب آوردن

4 رنج کشیدن رنج بردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان