خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زن سابق
[اسم]
l'ex-femme
/ɛks fam/
قابل شمارش
مونث
[جمع: ex-femmes]
1
زن سابق
1.Il n'a pas revu son ex-femme depuis son divorce.
1. از زمان طلاقش زن سابقش را ندیده است.
2.Votre ex-femme vous attend, détective.
2. زن سابق شما منتظرتان است کاراگاه.
تصاویر
کلمات نزدیک
ex æquo
ex
eux-mêmes
eux
euthanasie
ex-mari
exacerber
exact
exactement
exactitude
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان