خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تشریحی
[صفت]
explicatif
/ɛksplikatif/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: explicative]
[جمع مونث: explicatives]
[جمع مذکر: explicatifs]
1
تشریحی
توضیحی
1.Il y a des notes explicatives à l'arrière du livre.
1. در پشت کتاب یادداشتهای توضیحی وجود دارد.
2.J'ai lu la note explicative.
2. من یادداشت تشریحی را خواندم.
تصاویر
کلمات نزدیک
expirer
expiration
expier
expertiser
expertise
explication
explicite
explicitement
expliciter
expliquer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان