خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صورتحساب
[اسم]
la facture
/faktyʀ/
قابل شمارش
مونث
1
صورتحساب
فاکتور، قبض
1.La facture de téléphone s'élève à 50 euros.
1. قبض تلفن به 50 یورو افزایش یافت.
2.Ma facture d'hôtel était incroyable.
2. صورتحساب هتلم غیرقابل باور بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
facturation
factuel
factrice
faction
factice
facturer
facturette
facturier
facturière
facultatif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان