خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرستاری کردن (از کودک)
[عبارت]
faire du babysitting
/fɛʀ dy babisitiŋ/
1
پرستاری کردن (از کودک)
مراقبت کردن
1.Tom t'aides à faire du babysitting ?
1. "تام" در پرستاری کردن به تو کمک میکند؟
2.Tu peux encore venir faire du babysitting ?
2. تو میتوانی باز بیایی (از کودکان) پرستاری کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
faire des éloges
faire des travaux
faire des histoires
faire des grimaces
faire des emplettes
faire du bruit
faire du lèche-vitrines
faire du pain
faire du patinage
faire du shopping
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان