خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روی دستها تعادل خود را حفظ کردن
[عبارت]
faire le poirier
/fɛʁ lə pwaʁje/
1
روی دستها تعادل خود را حفظ کردن
روی دستها بالانس زدن
1.Il a fait le poirier et il s'est cassé un bras.
1. او روی دستهایش بالانس زد و دستش شکست.
2.Ma fille sait faire le poirier mais pas moi.
2. دخترم بلد است روی دستها تعادل خود را حفظ کند.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "ادای درخت گلابی درآوردن" است و در حقیقت کنایه از "روی دستها تعادل خود را حفظ کردن" و یا "روی دستها بالانس زدن" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
faire le poireau
faire le point
faire le ménage à fond
faire le lézard
faire le jeu
faire le pont
faire le singe
faire le tour du monde
faire le tour du sujet
faire le trafic des stupéfiants
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان