خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بین تعطیلات مرخصی گرفتن
[عبارت]
faire le pont
/fɛʀ lə pɔ̃/
1
بین تعطیلات مرخصی گرفتن
به تعطیلات طولانی رفتن
1.Il a donc un bon profil pour faire le pont.
1. او سابقهی خوبی در بین تعطیلات مرخصی گرفتن دارد.
2.Nous faisons le pont pour la Pentecôte.
2. ما برای "عید پنجاهه" [پنطیکاست] به تعطیلات طولانی میرویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
faire le poirier
faire le poireau
faire le point
faire le ménage à fond
faire le lézard
faire le singe
faire le tour du monde
faire le tour du sujet
faire le trafic des stupéfiants
faire les boutiques
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان