خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشک کردن
2 . کمرنگ شدن
[فعل]
faner
/fanˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: fané]
[حالت وصفی: fanant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خشک کردن
پژمرده کردن، پلاسیده کردن
1.Faner de l'herbe
1. سبزی خشک کردن
2.Le vent chaud a fané les dernières roses.
2. باد گرم آخرین رزها را خشک کرد.
2
کمرنگ شدن
رنگ و روی چیزی را بردن
(se faner)
1.L'éclat de ses cheveux s'étaient fanés.
1. درخشش موهایش کمرنگ شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
fanatisme
fanatique
fanal
fan
famélique
fanfare
fanfaron
fanfaronner
fanion
fantaisie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان