1 . بستن 2 . خاموش کردن 3 . بسته شدن 4 . بسته شدن
[فعل]

fermer

/fɛʀme/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: fermé] [حالت وصفی: fermant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بستن

مترادف و متضاد ouvrir
  • 1.Les musées ferment à 18 h.
    1. موزه‌ها ساعت 6 عصر می‌بندند.
  • 2.Vous fermez à quelle heure ?
    2. ساعت چند می‌بندید؟
fermer quelque chose
چیزی را بستن
  • 1. J'ai fermé la porte lorsque j'ai quitté la pièce.
    1. هنگامی که اتاق را ترک کردم، در را بستم.
  • 2. Je viendrais demain matin pour fermer le compte.
    2. فردا صبح برای بستن حساب خواهم آمد.
fermer les yeux sur quelque chose
چشمان خود را روی چیزی بستن
fermer violemment la porte
در را محکم بستن
ferme ta gueule !/ ferme-la !
دهنتو ببند./ خفه شو.

2 خاموش کردن بستن

مترادف و متضاد éteindre ouvrir
fermer l'eau/l'électricité/le chauffage...
آب/ برق/ شوفاژ... را خاموش کردن [بستن]
  • As-tu bien fermé le robinet ?
    شیر آب را بستی؟

3 بسته شدن بسته بودن

  • 1.Cette porte ne ferme pas bien.
    1. این در درست بسته نمی‌شود.
  • 2.La route ferme dans 1 mois.
    2. جاده یک ماه بسته است.

4 بسته شدن (se fermer)

fleur/ blessure... se fermer
گلی/زخمی... بسته شدن
se fermer à pitié/amour...
در قلب خود را به ترحم/عشق... بستن [در قلب کسی به ترحم/عشق... بسته شدن]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان